جدول جو
جدول جو

معنی سرای درنگ - جستجوی لغت در جدول جو

سرای درنگ
(سَ یِ دِ رَ)
جای باش. جای آرامش. اقامتگاه. منزلگاه:
اگر شارسان از بر کوهسار
سرای درنگ است و جای شمار.
فردوسی.
چنین تا رسیدند نزدیک گنگ
که آن بود خرم سرای درنگ.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
سرای درنگ
جای آرامش، اقامتگاه، منزلگاه
تصویری از سرای درنگ
تصویر سرای درنگ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ یِ دِ رَ)
دارالضرب. دارالسکه. ضرابخانه: شهرکی است از وی تا لب رود پرک فرسنگی است و اندر وی سرای درم زدن است (به ماوراءالنهر) . (حدود العالم).
همی کرد اندیشۀ بیش و کم
بفرمود پس تا سرای درم
بسازند و آرایش نو کنند
درم مهر بر نام خسرو کنند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سربی رنگ
تصویر سربی رنگ
آنچه به رنگ سرب باشد
فرهنگ لغت هوشیار